نخستین مرحله دوم بعد از من!
سلامی دوباره :)
خب اینجا من نمی خوام خودم در مورد مرحله دوم نظری اضافه کنم ...
اولش می خوام توصیه ها و حرفایی که خوبن رو لینک بدم و بعد یه کوچولو حرف دل ...
توصیه ها و حرفایی که خوبن:
خب هرساله معمولن یه سری توصیه می کنن این وبلاکای المپیاد که من اینارو بهتون توصیه می کنم حتمن بخونید:
حرف های آقای گوهرشادی: خود این پست هم یه لینک داره به یه پست قدیمی تر که جفتش رو هم به نظرم حرفای خیلی خوبیه در مورد مرحله دو دادن و این حرفا.
توضیح نحوه نوشتن در مرحله دوم: این رو خود باشگاه گزاشته که از حل کرده هاتون نمره کم نیارید و این هم توضیه می شه.
صحبت های پویا مصدق: آقا پویا یه خورده قدیمیه تو این زمینه شاید شما نشناسینش ولی خیلی مرده :{ و یه دوست عالی. این صحبتاش هم در مورد آزمون دادن و اینا نیست ... بیشتر واسه اینه که با استرس کمتر آزمون بدین و کلن چیزایی که نوشته عالیه! این مورد حتمن توصیه می شه بخونید! (حتمن!!)
حرفای زیاد دیگه ای هم زدن ملت که نمی گم بی ارزشن :) اتفاقن خوبن ولی اکثرن تکرار همینا ان. این سه مورد رو از من می شنوید بخونید. :)
اول می خوام یه اعترافی بکنم ... یه پستی 5 روز بعد مرحله دوم پارسال(سال سوم خودم!) نوشتم که هیچ وقت منتشرش نکردم و کاملن نشون می ده که خیلی ناراحتم و اینا. اینم متنش:
اتفاقیه که افتاده ...
نترس قبولی همه گند زدن ...
نگران نباش مرحله سه تو خوب می دی ...
اشکال نداره هنوز بالای کفی ...
اینا جمله هاییه این روزا از زبان معدود آدمایی که می دونن من چه کردم شنیدم. من خراب کردم ... خیلی هم خراب کردم. می رم از دوستام می پرسم چه کردین؟ می گن خراب کردیم گند زدیم خیلی. تشریحی 35 اینا تستی 70 اینا ... یا حتا بالاترشو دیدم که می گن خراب کردن ..
ولی این خراب کردن من ماورای همه ی ایناست ...
یه خراب کردنی که ممکنه مرحله دوم قبول نشم .. بدون اغراق!
اگه من بیام مرحله سه به طور تقریبی همتون هم میایید ...
من شاید یک دوم انتظاری که ازم داشتین هم نمره نگرفتم ...
حالا اینارو نگفتم که گریه و زاری کنم ...
یکی از دلایلم این بود که حس می کردم ممکنه بعضی هاتون دوس داشته باشید بدونید من چه کردم و الان فهمیدید که حتا روم نمی شه بگم ...
یکی دیگشم این بود که اگه دیدید یهو اسم من تو قبولیا ی مرحله دوم نیست تعجب نکنید. ادمه دیگه بلاخره گاهی اوقات اشتباه می کنه :)
شاید قسمتم این باشه که قبول نشم و شایدم قبول بشم و مرحله سه به قدر کافی خوب ندم و نیام دوره و شایدم حتا برسم به دوره ...
یاد وقتایی می افتم که با بعضی هاتون حرف می زدم و بهم می گفتین خوش به حالت تو که دوره میری صد در صد.
این پست یه چیزی شبیه درد و دل بود. همین!
امیدوارم به حقتون برسید :)
خدانگهدار!
خب حالا که شناخت بیشتری از من پیدا کردین( و یه ذره هم آبروم رفت :-" ) و الانم 300 روز تقریبن ازون موقع می گذره و اینا ... اگه می تونید یه ذره به من اعتماد کنید ... بهتون قول می دم ... این آزمون هر چی بشه در آینده زندگی بدتر نخواهد شد! :) زیبایی خودشو حفظ می کنه ... باور کنید ...
همه اینارو گفتم که همین یه جمله رو بهتون بگم ... که شاید یه ذره حتا با آرامش بیشتری آزمون بدین و خدای ناکرده مثل من نشین! :)
همون طور هم که قبلن جهان تو یه پست دیگه گفته بود حواستون به این آیه هم باشه:
این عکسم دو روز پیش جهان نشونم داد دیدم بد نیست این جا هم باشه:
برای همتون یه دنیا خوشحالی و موفقیت آرزو دارم :)
شاعر می فرماید:
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ...
ولی دل به پاییز نسپرده ایم ...
چو گلدان خالی لب پنجره ...
پر از خاطرات ترک خورده ایم ...
پ.ن: واسه ما کنکوریا هم دعا کنید :)